چرا نظر و دیدگاه مجتهدین با یکدیگر متفاوت است؟
یکی از سؤالاتی که زیاد پرسیده میشود این است که: چرا فتوای مراجع تقلید یکسان نیست و با هم فرق میکند؟ مگر همه از قرآن و روایات استفاده نمیکنند؟ پس چرا رساله برخی مجتهدین آسانتر و برخی سختتر است؟ خلاصه، دلیل این اختلاف فتاوا چیست؟
مجتهدین تمام تلاش خود را برای فهم هرچه دقیقتر کلمات معصومین بهکار میگیرند و روی تکتک روایات یکسری کنکاشهای علمی انجام میدهند که از تاب و حوصله عموم طلاب نیز خارج است!
یکبهیک وثاقت همه راویان موجود در سلسله سند را بررسی کرده و متن روایت را با سایر روایات میسنجند، تعارضهای موجود در روایات را استخراج و بهوسیله راهحلّهای مختلفی آنها را جمع یا طرح میکنند و دهها عملیات توانفرسای دیگر.
اما علیرغم تمام تکاپوها ممکن است دیدگاهشان بهخطا رفته و به حکم واقعی دسترسی نیافته باشند؛ ازاینرو میبینیم مجتهدی چون صحت روایتی را پذیرفته، بهگونهای فتوا میدهد و مجتهد دیگر بهگونهای دیگر!
پیش از پاسخ اصلی به چند نکته دقت بفرمایید:
- اختلاف فتاوا در یکسری از فروع جزئی فقه است و اکثر مسائل فقه، جزو ضروریات یا امور اتفاقی بین همه مراجع میباشد؛
- حکم خداوند متعال، در هر موردی یک چیز بیشتر نیست و دوری از عصر معصومین و فرمایشات واقعی ایشان باعث پیدایش اختلافات شده است؛
- اختلاف نظر مختصّ به فقه و احکام نیست، متخصصان هر رشتهای (حتی در علوم تجربی که بر اساس حسّ و آزمایش است) با یکدیگر اختلاف نظر و تفاوت برداشت دارند، با اینکه واقعیت یک چیز بیشتر نیست؛
- اختلافنظرِ فقها، مختصّ به به مراجع فعلی اختصاص نداشته و فتاوای فقهای قدیم نیز مختلف بوده است؛ بلکه شبیه این اختلافات بین اصحاب امامان معصوم نیز وجود داشته است؛
- منشأ و ریشه اختلاف فتاوا گاهی تقوای زیاد یک مجتهد است که باعث احتیاطکردن بیشتر وی میشود و اغراض شخصی و هواوهوس دخالتی در صدور فتوای فقیهان ندارد.
ببینید: علت اختلاف مراجع در ثبوت ماه رمضان و عید فطر
ببینید: چرا باید تقلید کنم؟
اکنون به برخی از علل و عوامل پیدایش اختلاف فتاوا اشاره میشود:
علم اصول فقه
يكى از مهمترين و اساسىترين مبادى فقه، «علم اصول» است. اين علم به شناخت مسائلى همچون اوامر، نواهى، مفاهيم، اجماع، خبر واحد و متواتر، تعارض، استصحاب، برائت و… مىپردازد و مجتهد براى استنباط احكام فقهى، از نتيجه آن سود مىجويد. هر يك از اين موضوعات، انديشههاى گوناگونى را در خود بر مىتابد و تأثير اين اختلاف، در تفاوت فهم حكم الهى نمايان مىشود. به عنوان مثال در مسألهاى چند روايت در كتابهاى حديث موجود است كه با هم تعارض دارد: بر اين اساس ديدگاه علما، متفاوت مىشود. يكى مىگويد: به عللى اين روايت بر آن روايت تقدم دارد؛ ديگرى مىگويد: به جهات ديگرى، آن روايت بر اين روايت ترجيح دارد و هر كدام از آنان، بر طبق روايت مورد نظر خود فتوا مىدهند و ترديدى نيست كه «تعارض» يك مسأله اصولى و مقدمهاى براى دانش فقه است.
ادبيات عرب
یکی از علوم تأثیرگذار بر اختلاف فتاوا علم ادبیات عرب است. اين علم شامل صرف، نحو و شناخت معانى الفاظ مىشود و يكى از مقدمات اجتهاد به شمار مىرود. گاهى اختلاف فقيهان، به اختلاف در مسائل نحوى و صرفى باز مىگردد. براى مثال مجتهدى، فلان كلمه در روايت را به صورت مرفوع مىخواند و آن را فاعل فعل مىداند؛ در حالى كه ديگرى آن را منصوب و مفعول فعل قلمداد مىكند و ترديدى نيست كه اين اختلاف، به تفاوت در حكم و فتوا منجر مىشود.
مفاهيم
گاهى تفاوت فتوا، از اختلاف در شناخت معانى و مفاهيم الفاظ نشأت مىگيرد. به عنوان مثال در واژه «يوم» – كه در بسيارى از روايات آمده – ميان فقيهان اختلاف نظر هست؛ برخى فرمودهاند: از طلوع خورشيد تا غروب را يوم گويند و عدهاى آن را توسعه داده و ابتداى يوم را طلوع فجر دانستهاند. اين اختلاف، تأثير خود را در بسيارى از احكام فقهى بر جاى گذاشته و باعث اختلاف در فتوا گرديده است كه ذكر آنها ما را از ادامه بحث باز مىدارد.
علم رجال
در زمان معصومين(ع)، سند و مدرك روايات و شناخت راويان و ناقلان احاديث، كمتر مورد نياز بود؛ زيرا احاديث و احكام را يا از خود معصوم مىپرسيدند و يا راوى را به دليل نزديكى زمانى با معصوم(ع) مىشناختند. اما در زمانهاى بعد احاديث با واسطههاى زيادى نقل مىشد و عدهاى در اين ميان، به دروغ رواياتى را جعل مىكردند. از اين رو در زمان غيبت نياز به شناسايى راويان سالم و راستگو از غير آنها ضرورى گشت و بر اساس آن «علم رجال» پايه گذارى شد. اين علم به بررسى نقاط ضعف و قوت كسانى مىپردازد كه در اسناد احاديث آمدهاند. در اين علم روايات را به معتبر و غير معتبر تقسيم مىكنند و بر اساس آن، گاهى يك روايت نزد مجتهدى معتبر و نزد ديگرى ضعيف محسوب مىشود و اين امر عامل بسيار مهمى براى پيدايش اختلاف فتاوا به شمار مىرود. به عنوان مثال در مسأله نگاه كردن به زنان روستانشينى كه معمولاً خود را نمىپوشانند، ميان فقيهان اختلاف هست كه آيا اين امر جايز است يا خير؟ عدهاى به آن پاسخ مثبت داده و بر اين باورند كه در اين زمينه روايت معتبر رسيده است. عباد بن صهيب مىگويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: «لا بَأْسَ بِالنَّظَرِ اِلى رُؤُوسِ اَهْلِ تَهامَة و الاَعْراب و اَهْلِ السَّواد و العَلُوج لِاَنَّهُم اِذا نُهُوا لا يَنْتَهُون».
ولى گروهى از فقيهان مىگويند: اين روايت به جهت وجود عباد بن صهيب در سلسله سند آن، ضعيف محسوب مىشود؛ زيرا اين شخص در علم رجال توثيق ندارد و بر اين اساس فتوا به حرمت نگاه به اين نوع زنان داده و يا لااقل در مسأله احتياط كردهاند. (احكام بلوغ و تقليد، سيد مجتبي حسيني، كد: ۳/۵۰۰۰۱۹)
منبع: پرسمان دانشجویی و…
۰ دیدگاه